شاخه سرخ ارغوان به قلم اعظم افتخاری
پارت بیست و سوم
زمان ارسال : ۱۴۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 9 دقیقه
کامران از سرسختی او به ستوه آمد. آه خدای من! این دختر چی تو سرشه؟ آدم رو میبره لب چشمه و تشنه برمیگردونه!
او را از افکارش بیرون کشید: میخوای همین حالا شرطم رو بگم یا نیاز به فکر کردن داری؟
به خود آمد: نه... بگو مشتاقم که بشنوم. ارغ ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Aa
00شاید کامران زن داره!ممنون زیبا بود🌹🌺🌹